دهی است از دهستان مرغا بخش ایذۀ شهرستان اهواز. در 50هزارگزی باختری ایذه واقع است. سرزمین آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. 169 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان مرغا بخش ایذۀ شهرستان اهواز. در 50هزارگزی باختری ایذه واقع است. سرزمین آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. 169 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
میرپنج کاظم آقا، از صاحب منصبان بریگاد قزاق در دورۀ مبارزۀ محمدعلیشاه با مشروطه خواهان. در تاریخ مشروطۀ ایران آمده است: چون عین الدوله با فشار محمدعلی میرزا التیماتوم به تبریز داد و سپس روز سوم مهر بجنگ برخاسته کاری از پیش نبرد، محمدعلی میرزا از عین الدوله نومید گردیده از آنجا که پشت گرمیش به بریگاد قزاق میبود و آنان را در همه جا گره گشا می پنداشت چهارصد تن قزاق رابا شش دستگاه توپ به فرمانداری میرپنجه کاظم آقا (برادر قاسم آقا و علی آقا) روانۀ آذربایجان گردانید. اینان روز بیستم مهر (همان روزی که در تبریز بادوچی آخرین جنگ می رفت) با شکوهی از تهران راه افتادند و در هنگام بیرون آمدن، لیاخوف گفتاری به آنان راند، در این زمینه که او چون دیده شاه از پیش آمد تبریز سخت اندوهناک است بگردن گرفته که گرفتاری تبریز را از میان بردارد و چون سیاست، جلوگیر رفتن خود اوست این دسته را می فرستد که با دلیریهای همیشگی خود به کار پیشرفت دهند و این گفتار او بود که به روزنامه های انگلیسی افتاد و تا چندی سخنانی درباره آن می رفت... (تاریخ مشروطۀ ایران نوشتۀ احمد کسروی چ 4 صص 813- 815). در لشکر عین الدوله میرپنجه کاظم آقا از سرش تیر خورده همان دم جان سپرد و جنازه او را به تهران بازگردانیدند. (ایضاً تاریخ مشروطۀ ایران چ چهارم ص 815)
میرپنج کاظم آقا، از صاحب منصبان بریگاد قزاق در دورۀ مبارزۀ محمدعلیشاه با مشروطه خواهان. در تاریخ مشروطۀ ایران آمده است: چون عین الدوله با فشار محمدعلی میرزا التیماتوم به تبریز داد و سپس روز سوم مهر بجنگ برخاسته کاری از پیش نبرد، محمدعلی میرزا از عین الدوله نومید گردیده از آنجا که پشت گرمیش به بریگاد قزاق میبود و آنان را در همه جا گره گشا می پنداشت چهارصد تن قزاق رابا شش دستگاه توپ به فرمانداری میرپنجه کاظم آقا (برادر قاسم آقا و علی آقا) روانۀ آذربایجان گردانید. اینان روز بیستم مهر (همان روزی که در تبریز بادوچی آخرین جنگ می رفت) با شکوهی از تهران راه افتادند و در هنگام بیرون آمدن، لیاخوف گفتاری به آنان راند، در این زمینه که او چون دیده شاه از پیش آمد تبریز سخت اندوهناک است بگردن گرفته که گرفتاری تبریز را از میان بردارد و چون سیاست، جلوگیر رفتن خود اوست این دسته را می فرستد که با دلیریهای همیشگی خود به کار پیشرفت دهند و این گفتار او بود که به روزنامه های انگلیسی افتاد و تا چندی سخنانی درباره آن می رفت... (تاریخ مشروطۀ ایران نوشتۀ احمد کسروی چ 4 صص 813- 815). در لشکر عین الدوله میرپنجه کاظم آقا از سرش تیر خورده همان دم جان سپرد و جنازه او را به تهران بازگردانیدند. (ایضاً تاریخ مشروطۀ ایران چ چهارم ص 815)